حادثه بدی است که رفته ای دانشگاه آن هم 5 شنبه
برای انجام پروژه که یهو رفیق هم درست هوس
رفتن به قم بکند ... !
تازه فکرش را بکنید که کیف و موبایل و خاصه
لب تاپتم بردارند و با خود ببرند که تو هم مجبور
باشی در یک توفیق شدیدا اجباری همراهشان بروی!
البته زیارت قبر علمایی چون حضرت آیت الله
العظمی منتظری خالی از لطف نیست اما خب
باز هم رضایت بخش نیست ...
و اما حادثه جالب رفتن به جمکران بود و دیدن
جمعیت کثیری از مردم که در خواب (غفلت شاید!؟)
بودند که تنها بخش کوچکی از آن را در عکس بالا
می بینید!
یاد رباعی حکیم و دانشمند بزرگ افتادم:
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی:
«ای بی خبران! راه نه آن است و نه این!»
باز هم رضایت بخش نیست ...
و اما حادثه جالب رفتن به جمکران بود و دیدن
جمعیت کثیری از مردم که در خواب (غفلت شاید!؟)
بودند که تنها بخش کوچکی از آن را در عکس بالا
می بینید!
یاد رباعی حکیم و دانشمند بزرگ افتادم:
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی:
«ای بی خبران! راه نه آن است و نه این!»
*. مهم بودن و خوابیدن در جمکران نیست، مهم هشیاری و یاد خدا
بودن در میان مردم است ...
*. تو روح آن دو دوست عزیز: مصطفی و حسین ... صلوات البته!
*. دلیل اینکه عکس بالا رو کجکی گذاشتم اینه که می خواستم بگم که
ایشالا این آدمای افقی خوابیده به عمودی هشیار تبدیل شوند ...
*. خاطره از همین سفر یک روزه زیاد هست اما مجال نیست ...
*. برای ثبت در تاریخ: خدای من!/توالکس/آی فریبا فریبا!/...