۱۳۹۵ فروردین ۱۳, جمعه

های مغ بچه ی رند چموش!



ابرها سالهاست که به روی دریا خفته اند 
سال ها پیش، درست به وقت نیما:
«آی آدم ها که در ساحل نشسته شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می سپارد جان ...»
بعد از آن دل آسمان هم به حال «آدم»ها سوخت
دریا هم که تبلور آسمان است و عاشق سینه چاکش،
بعد خفتن ابرها، دریا هم شوکران نوشید و خفت!
حالا مغ بچه ی رند چموش، 
به امید چه داری به این گوش ماهی گوش می کنی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !