این صدای ماست که فرو میریزد!
چاپ شده در روزنامه شهروند
صدای ریختن پلاسکو، این قلب ۵۰ سالهی تهران، استعارهای است از زندگی لجام گسیختهمان در گذشته و حال و چشمپوشیمان از آیندهی جمعی پیش رو. چسبیدنمان به منافع زودهنگام و جمعکردن مسئلههای پیش رو تا مبادا نیمنگاهی هم به روزهای فردا کنیم؛ چراکه چو فردا بیاید فکر فردا کنیم! فرقی هم نمیکند که در کدام جایگاهیم. بارها صحبتهای سخنگوی آتشنشانی را مبنی بر اخطارهای پیدرپی خطرات ایمنی به مالکین و کسبه پلاسکو شنیدهایم و غصه خوردیم؛ اما حاضر نیستیم ریالی برای امنیت خانهمان هزینه کنیم و حتی برای گرفتن پایان کار ساختمان به آشنایی در شهرداری زنگ میزنیم و یا قضیه را با هدیهای ناقابل به مامور شهرداری حل میکنیم. هنوز چشمهامان از آوار نابودی آنی حداقل ۶۰۰ میلیارد کالا خیس خیس است؛ اما نوبت به مغازه خودمان که برسد میگوییم همین یک میلیون هم مرهمی برای زخم زندگیمان است و حالا کو تا پاساژ ما آتش بگیرد! کرور کرور الیاف و پارچه را هم در کنج مغازهمان انبار میکنیم برای فروش شب عید و هیچ حواسمان نیست که جرقهای میتواند نه تنها زندگی ما که زندگی چندین هزار نفر را در کام مرگ اقتصادی بکشاند. بغض میکنیم و برای دوست و فامیل و آشنا از ازدحام جمعیت و نرسیدن ماشینهای امداد در صحنه میگوییم و استوری اینستایمان را تند تند از محل حادثه به روز میکنیم؛ اما یکبار نمیپرسیم که خودمان آنجا چه کار میکنیم. تا حادثهای هم اتفاق میافتد مسئولیت شهروند-خبرنگاریمان روی دوشمان سنگینی میکند و باید سریع از محل حادثه رسالتمان را و دینمان به جامعه بشری را ادا کنیم. زجههای مغازهدار امانمان را میبرد که فریاد میزند اگر میدانستم هزینه میکردم؛ اما نوبت به خودمان که برسد ...!
پلاسکو با آن عظمت و قدمتش، خیره به چشمهای نگرانمان ما آوار شد بر سر آنهایی که داشتند تاوان سنگین بیاحتیاطی دیگران را میدادند. حالا مضطرب و نگران حال آتشنشانانی هستیم که با چشم خود حبس شدنشان را دیدیم. انگار خودمان را حالا در آینهای دیگر میبینیم. گویی این خود ماییم که زیر آوار خرواری ویرانه حبس شدهایم و دیگر وقت آن است که به جای جستجوی مسئله در ویرانههای چهارراه استانبول، کمی درون خودمان را زیر و رو کنیم: چه شده است که این حجم انبوه کوتهبینی و منفعت طلبی فردی را هر روز زندگی میکنیم؟
*. عکاس و شاعر شعر تیتر متن را هر چه گشتم پیدا نکردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!
بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !